در برقراری روابط در هر سطح و نوعی که باشد «درک متقابل» از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است؛ اینکه هر موضوع را از دریچه چشم طرف مقابل هم بررسی کنیم و توجه داشته باشیم که لزوما همه افراد نباید مثل ما فکر کنند، نظری مشابه ما داشته باشند یا ما وادارشان کنیم اینگونه عمل کنند.

چرا نمی‌توانیم همدیگر را درک کنیم؟

سلامت نیوز: در برقراری روابط در هر سطح و نوعی که باشد «درک متقابل» از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است؛ اینکه هر موضوع را از دریچه چشم طرف مقابل هم بررسی کنیم و توجه داشته باشیم که لزوما همه افراد نباید مثل ما فکر کنند، نظری مشابه ما داشته باشند یا ما وادارشان کنیم اینگونه عمل کنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری ،درک متقابل در زندگی زناشویی و روبط بین همسران هم بسیار مهم است؛ اینکه وقتی از سر کار به منزل می‌آییم فکر نکنیم همسرمان بیکار بوده یا ما چون بیرون از منزل کار می‌کنیم اجازه داریم در خانه هیچ کاری انجام ندهیم. در نظر داشته باشیم همسرمان هم با انجام کارهای خانه خسته است؛ بنابراین سزاوار برخوردی شایسته از طرف ماست. به همین نسبت زن هم باید توجه داشته باشد که همسرش وقتی به خانه می‌آید نیاز به توجه و همراهی دارد. داشتن چنین نگرشی در تمام روابط، یعنی درنظر گرفتن خواسته‌ها، علایق و نیازهای طرف مقابل، به ما کمک خواهد کرد در ارتباطمان موفقیت بیشتری داشته باشیم. اما چگونه می‌توانیم به چنین نگرشی برسیم و درک بیشتری از همدیگر داشته باشیم؟ در این خصوص با دکتر مصطفی فروتن، مشاور و روانشناس بالینی گفت‌وگو کرده‌ایم.

درک می‌کنم، اما...
درک به‌معنای باور قلبی و یقین است؛ اینکه اما و اگری برای چیزی که به آن باور پیدا می‌کنیم نیاوریم. ولی متأسفانه خیلی اوقات با وجود اینکه ادعا می‌کنیم موضوعی را درک می‌کنیم این موضوع با معنای واقعی «درک» در تناقض است. موضوع «درک می‌کنم، اما ...» از معروف‌ترین نکاتی است که در بحث‌های روانشناسی بسیار به آن پرداخته شده است. تا جایی که دانشمندان روانشناسی هم اهمیت زیادی به آن داده‌اند؛ بنابراین می‌توان گفت «درک» زمانی واقعا اتفاق می‌افتد که پشت آن اما و اگر وجود نداشته باشد. اینکه ما درک می‌کنیم سیگار برای سلامتی ما مضر است  اما باز هم سیگار می‌کشیم نشان می‌دهد واقعا این موضوع را درک نکرده‌ایم و به آن باور نداریم. باید توجه داشته باشیم اساسا هیچ‌کسی نمی‌تواند شخص دیگری را درک کند. اما چرا نمی‌توانیم همدیگر را درک کنیم؟

شرایط درک متقابل
ابتدا باید توجه داشته باشیم که حتی افراد دو قلو هم در فهم، برداشت و درک محتوا از موضوعات مختلف با یکدیگر یکسان نیستند. بنابراین وقتی از درک متقابل صحبت می‌کنیم باید درنظر داشته باشیم که این مجموعه گیرنده‌ها و سنسورهای ماست که باعث دریافت تجارب مختلف در سبک و سطح زندگی ما می‌شود. وقتی ما استنباط و اشراف درستی از موضع طرف مقابل خود نداریم یا به بیانی نمی‌توانیم او را درک کنیم، به این دلیل  است که ما تفاوت‌های بنیادی با فرد روبه‌روی خود داریم؛ از حیث نظر، عقیده، سطح فرهنگ و...؛ بنابراین هیچ وقت نمی‌توانیم شخص دیگری را به‌طور کامل درک کنیم. می‌توانیم تلاش کنیم تا حدودی متوجه شرایط خواسته‌های او بشویم. باید توجه داشته باشیم که حتی اثر هر یک از انگشتان یک دست خود ما هم با دیگری متفاوت است. حتی وقتی در شرایط و مشکلات مشابه قرار می‌گیریم باز هم نمی‌توانیم بگوییم که می‌توانیم کاملا همدیگر را درک کنیم. چون پیشینه، میزان مقاومت، آستانه تحمل ما به مشکلات و بسیاری موارد دیگر به ما اجازه نمی‌دهند که بتوانیم کاملا یکدیگر را درک کنیم. اگر بخواهیم کسی را درک کنیم باید در شرایط کاملا مساوی و موازی با او قرار داشته باشیم. ولی وقتی ما تفاوت‌های بنیادینی با طرف مقابل خود، چه از نظر جنسیت، چه از نظر ژنتیک، چه از نظر فرهنگ، نوع تربیت و... داریم،  چگونه می‌توانیم همدیگر را درک کنیم؟

تجسم شرایط
در بهترین شرایط می‌توان بودن در شرایط طرف مقابل را تصور کرد؛ قیاس به نفس یا همذات‌پنداری کرد؛ البته باز هم این کار در هیچ شرایطی کاملا اتفاق نمی‌افتد و ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم کاملا شخص دیگری را درک کنیم؛ چون خصوصیات اخلاقی، میزان آگاهی، شناخت، دانش و به‌طور کلی شرایط بیرونی و درونی هر شخص با شخص دیگر کاملا متفاوت است. شرایط خانوادگی در میزان درک افراد بسیار تاثیر‌گذار است زیرا خانواده نخستین جایی است که افراد تحت تعلیم و تربیت قرار‌می‌گیرند و نخستین یادگیری‌های محیطی در فضای خانواده اتفاق می‌افتد. در واقع خانواده رکن بسیار مهمی در شکل‌گیری شخصیت افراد است و مانند پلی ارتباط فرد را با دنیای بیرون برقرار خواهد کرد. اعضای خانواده هم همان افرادی هستند که با ما ارتباط نسبی دارند. بنابراین تا پایان عمر ردپا و ارتباطشان با ما برقرار خواهد بود و میزان موفقیت یا شکست آنها در زندگی تأثیر زیادی در زندگی خود ما خواهد داشت. با وجود این حتی وقتی در یک محیط و در کنار هم باشیم باز هم نمی‌توانیم بگوییم متوجه خواسته‌های واقعی، نوع نگاه و درک تجربیات همدیگر هستیم.

 مقابله به مثل
در برخورداری از درک متقابل«تلافی» یا « مقابله به مثل» بزرگ‌ترین مانع به شمار می‌آید. وقتی فکر می‌کنیم اگر طرف مقابل ما به وظایف خود عمل نکرد ما هم مثل او رفتار خواهیم کرد، هیچ‌گاه نمی‌توانیم او را درک کنیم و به این ترتیب شاهد خانواده‌هایی هستیم که ساکنان جزایر تک‌نفره هستند. اما برای درک متقابل تلاش بیشتر برای شناخت نیاز‌های خودمان و طرف مقابل در درجه نخست قرار‌دارد.گاهی ما حتی نمی‌دانیم خودمان از وارد شدن در یک رابطه چه می‌خواهیم، برای برآورده شدن آنها خودمان باید چگونه عمل کنیم و همچنین چه انتظاراتی از طرف مقابل خود داریم. سپس برای آشنایی با روحیات و خواسته‌های فرد مقابل چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم؛ توجه به سن، الگوهای مختلف اجتماعی، شرایطی که افراد در آن رشد کرده‌اند و دوران و برهه‌ای که بر آنها می‌گذرد، شرایط سیاسی- اجتماعی و شغلی طرف مقابل می‌تواند به ما کمک کند تا متوجه شویم به‌طور کلی چگونه می‌توانیم نسبت به طرف مقابل خود شناخت پیدا کنیم، چگونه نیاز هایش را برطرف کنیم و همچنین چطور نیازهای خود ما بر طرف شود. شناخت دیگران به ما یادآور می‌شود که لزوما نظر و خواسته ما با آنها یکسان و هماهنگ نیست و اگر ما به‌دنبال به‌دست آوردن چیزهایی که دوست داریم هستیم باید به فکر برآوردن خواسته‌های دیگران هم باشیم.کم کردن خودخواهی و توجه به خواسته‌ها و روحیات و نیازهای طرف مقابل نخستین گام برای برخوردار شدن از ارتباطی مؤثر است که افراد به فکر درک شرایط و موقعیت‌های همدیگر هستند.

 ارتباط  مؤثر
ما براساس برقراری موضوع«ارتباط مؤثر» باید توجه داشته باشیم که سود و زیان رابطه می‌تواند مادی یا غیرمادی باشد  اما به‌نوعی نیاز یا خواسته ما را برطرف می‌کند. ولی برای برخورداری از ارتباط مؤثر و رسیدن به درک طرف مقابل تا حد امکان، نخستین گام شناخت و آگاهی یافتن از خواسته‌ها و نیازهای شخصی است که با او در ارتباط هستیم. به‌عنوان پیش‌فرض باید بدانیم برای افراد مختلف مانند تک‌تک اعضای خانواده یا هر شخصی که با او در ارتباط مهمی هستیم باید چه حق و حقوق خاصی قائل باشیم؛ مثلا اگر از میزان خواسته‌ها، نیاز‌ها و همچنین حق و حقوقی که باید برای فرزند نوجوان خود درنظر بگیریم آگاه نباشیم طبیعی است که او هم به‌تدریج از ما فاصله بگیرد؛ هر چند که ما تمایلی به‌وجود چنین فاصله‌ای نداشته نباشیم. برای برقراری ارتباط بهتر بین اعضای خانواده باید به چند نکته توجه داشته باشیم؛ نخستین موضوع به توان فیزیکی و شناختی فرد برمی‌گردد ؛ یعنی هر چه شناخت، توان فیزیکی و آگاهی‌های فرد بالاتر باشد توقع ما هم در یادگیری و توسعه شناختی ازاو بیشتر خواهد بود.

 سود و منفعت در یک ارتباط
تمام ارتباطات ما در هر سطحی براساس بر طرف شدن نیازهای ما آغاز می‌شوند و شکل می‌گیرند. بنابراین وقتی ارتباطی برای ما سود و منفعت داشته باشد سعی می‌کنیم آن را حفظ ‌کنیم اما زمانی که احساس کنیم رابطه دیگر منافع ما را تامین نمی‌کند و به نوعی باعث ضرر و آسیب رساندن به ما می‌شود سعی می‌کنیم به نوعی از آن خارج شویم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha